طاق زرین

سخت بود دیدار تو در اختفا

اشتیاق دیدنت ای قرص ماه

بی‌قرار بی‌قرارم کرده بود

دور گشتم از خودم با یک نگاه

مضطرب بودم ولی میخواستمت

بس که زیبایی و زیرک و تیزپا

شیطنت داری هزار و یک رنگ

زین سبب من آمدم پایت به پا

برق چشمانت نگو آتشکده

شعله افکنده دل درویش من

ابروانت طاق زرین است بلا

گنبدی محکم زده دل ریش من

گر چه دستم داده‌ای یار قشنگ

مرتکب گشتم خطایی بس بزرگ

من ببخشای ای گل هفتاد رنگ

دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *