جاده ممتد
چه اتوبانی کشیده بودم
صاف صاف
ممتد ممتد
به خیال خودم
این تنها جاده به قلب تو بود
چه مسافرانی که زیر باران بودند
و من از کنارشان تند گذشتم
چه عابرانی که بی پروا به جاده میزدند
تنها بوقی بود که برایشان میزدم
ممتد ممتد
شاید با خودشان گفتند چه راننده ی احمقی
من خام تو بودم جانا
و شتابان به سمت تو می آمدم
خوب که نزدیک شدم
فهمیدم که همه راست میگفتند
چه احمق بودم که جاده ام را
تنها مسیر قلبت می دانستم
زودتر از من رسیده بود
چون همه عابرانی که به من رسیده بودند
من فقط بوق زدم
ممتد ممتد …
دیدگاه