ماه ماتم
کوهی به دل نشسته بازم
دریا به دیده های غمبار
قلب همه مشکین لباسان
جامه ز شب گرفته انگار
رخ از زمین چرا پریده
خورشید چرا به خون نشسته
ماه و ستاره ها کجایند
طوفان چرا در خود شکسته
چرا قرمز شده آبی دریا
گرفتار بلا مردان صیاد
کبوتر از چه شیون سرگرفته
چرا آن بیوه زن هی میزند داد
گمانم ظلم سختی درگرفته
زمین و هم زمان ماتم گرفته
گمانم ماه ماه حسین است
وگرنه پس چرا خورشید گرفته ؟
دیدگاه