زندگی
لبهای ترک خورده
قلبهای شکست خورده
و چشمان منتظر به پنجره ی فردا
عشق نیفتاده اتفاق
حال این مردم ساده دل است …
زندگی چه مسالمت آمیز شده است
مصلحت چه رقصی میکند
و چه قفلی سنگینی
بر زبان هاست.
حال مردم این شهر خراب است خراب
عشاق چه آرام گذران عمر دارند
هر یک سر به آغوش
عشق دیگری دارند
و قلب تب دارشان
انگار نه انگار
این چه شهری است که یاران
همه از هم دورند…
چرخ گردون چه نامرد است رفیق
زندگی چه مسالمت آمیز شده است
عشقی نیفتاده اتفاق …
دیدگاه