دختر
دختر آن است که آغوش کشد، بوسه زند دست پدر را
تحفه ی نان و پنیری
ظرف آبی
بقچه پیچد بدهد عشق پدر را
دختر آن است که از برگ درخت
مرهمی تازه کند زخم پدر را
یا که از آب روان سرباغ
چای بسازد بدهد جان پدر را
دختر آن است که از عشوه گری
سیر کند شاد کند قلب پدر را
رقص نوساز کند
پیچ مو باز کند
آب کند آهن روح پدر را
دختر آن است که
دیدگاه